داستان زندگی
یک هنرمند خاکی:
خاطرات هرمزگان
سال 1364
ساحل بندر عباس- کوله بار، کیسه خواب، تخته طراحی و هدیه ای
(شتر سفالین) از بازار میناب
***
نوشتار
زیر را از
پایان نامه سرکار خانم سمیه ایمانی استخراج شده است.
پایان نامه شامل کل زندگینامه من میباشد که آرزو
دارم روزی آن را منتشر نمایم. بنا بر ضرورتی که
پیش آمد بخش هرمزگان را
استخراج و زودتر از سایر قسمتها منتشر مینمایم.
ضرورت آن ناشی از این نکته بود که تعدادی از
هنرمندان جوان ساکن هرمزگان فکر میکنند که من غریبه
پایتخت نشین هستم و از بهر
تفرج به هرمز گان می آیم و اینکه آنها مستقل فکر میکنند.
از زمانیکه خودم را شناختم هیچوقت در هرمزگان احساس یک غریبه را
نداشتم. من فکر نمیکنم هنر مستقل پدید بیاید. در زندگی هنریم پیشینه
قومی و فرهنگی، آموزشهایی که دیدم و
داده ام، سفرهایی که داشته ام، مردمی که
ملاقات کردم و گفتگو هایم و نوشته هایم نه تنها در شکل گیری هنرم بلکه در چگونگی
شخصیتم نقش داشته است.
***
طبیعت و فرهنگ
هرمزگان را همواره دوست داشته ام. از سالهای اول دانشجویی
(سالهای 1362) من همه ساله بهمن ماه به
هرمزگان سفر میکردم
و گاهی تا چند هفته در آنجا میماندم. حاصل آن چند هزار
طراحی، عکس و خاطرات شیرین بوده است.
احمد نادعلیان سال
1362
نقاشی من در سال
1363
پدر زار قشم در سال
1364
دختر خانمی که سوزن
دوزی میکرد - هرمزگان سال 1364
صبحانه و شام:
خرمای بم، عسل و نان
صیاد در ساحل بندر
عباس
نقاشی آبرنگ سال
1365
جزیره قشم سال 1365
در سالهای
62 تا 67 اغلب تنها به هرمزگان سفر میکردم و در محیط طبیعی
میخوابیدم. به صورت مستمر طراحی، نقاشی و عکاسی میکردم.
نقاشی با گچ رنگی سال 1365
یکی از طراحی هایم در سال
1365 یک صیاد در حال تعمیر تور ماهیگیری
نام این فرد موسی جعفری است. چند سال قبل با او ملاقات داشتم. حالا پیرمرد
شده است.
سال 1367 من درسم در دانشگاه تمام
شد. آن زمان برای مدت دو سال در دانشکده هنرهای زیبا تدریس کردم.
خانمها فرح امینی و لاله فلاحتی در این دو سال دانشجوی من بودند. البته من یک مدرس
جوان دانشکده بودم. من از بیست سالگی کلاسهای پیش دانشگاهی و از 24 سالگی
تدریس در دانشگاه را شروع کردم.
در طول این دو سال من چند
بار به همراه دانشجویانم به سواحل جنوب سفر کردیم.
در مسیر بندر عباس در کنار
آقای کاظمی از دانشجویانم
عکس از دانشجویان دیگر بوده
است
در کنار بازار قدیم ماهگیرها
در حال طراحی بودم این عکس را دانشجویان گرفتند.
من از بیست سالگی در کلاسهای پیش دانشگاهی
تدریس میکردم. در سال 1366 زمانیکه دانشجوی سال چهارم بودم
تدریس در دانشگاه را آغاز کردم. اما به صورت رسمی درس طراحی
دانشجویان ورودی 1367 به من سپرده شده بود. با دانشجویانم تفاوت سنی
نداشتیم. با اغلبشان دوست بودم و هستم. با هم سفر میرفتیم. در این سفر خانم
لاله فلاحتی با ما بود. در سمت چپم آقای کاضمی که هفت سال از من بزرگتر
بود. در سمت راستم خواهرم لیلا دیده میشود. خانمها فرانک زحلی، هاله لادن،
مریم حاتمی، زهرا چاره دار، ندا اغماضی، مرضیه خانباشی، ترانه بیگدلی، مرضیه و خانمی
بنام مهری که
اصفهانی بودند را به یاد می آورم.
طراحی از یک آهنگر که یک
چشمش نابینا بود- ساحل بندر عباس- این طراحی را به عنوان نمونه برای
دانشجویانم کشیدم تا روند کار را ببینند.
عکس از دانشجویانم در اطاق
یک عروس در مسیر بندرعباس به بندر بوشهر
گاهی اوغات نیز در همین ایام تنها سفر
کردم. در یکی از سفرهایم سخت بیمار شدم و به خانه خانم امینی پناه بردم.
من نوعی بیماری آبله مرغان ( بیماری زونا) که معمولا همه در کودکی میگیرند
گرفته بودم.
تمام تنم تاول زده بود و زخم شده بود. خانواده خانم امینی زحمت
بسیاری را کشیدند. برای همیشه از ایشان ممنون هستم.
از سال 1369 من به مدت
هفت سال ایران نبودم. اما پس از باز گشت به ایران ارتباط من با هرمز گان
قطع نشد. پس از بازگشت به ایران من تابستانها بیشتر در پلور زندگی می
کنم. سواحل جنوب همیشه برای من گزینه ای مناسب برای کار در زمان زمستان بود. پس از
بازگشت زمانیکه به هرمزگان سفر کردم نه در بندر عباس و نه در قشم آن محیطی
که میشناختم وجود نداشت. بازار سنتی ماهی فروشهای بندر عباس خراب و بازاری
جدید در قشم ساخته شده بود.
طراحی پسرم بهزاد بر روی
ماسه ها
حجاری من در سال 1382 در مقابل قلعه پرتقالی های جزیره قشم
حجاری پسرم بهزاد در
جزیره قشم
چیدمان و اجرای همسرم و
بهزاد
اما از سال 1385 سفر های من
به هرمزگان بیشتر شد. سالانه دو یا سه سفر.
نقطه شروع آن دعوت سرکار خانم امینی به عنوان رئیس انجمن هنرهای تجسمی هرمزگان
بود که
با من تماس گرفتند و از من خواستند که برای برگزاری یک کارگاه در زمینه
مجسمه های شنی و صخره ای به بندر عباس بروم. همانطور
که اشاره داشتم
خانم امینی سالها قبل (سال 1367) در دانشگاه تهران دانشجوی من بودند.
گمان
من این بود که با توجه به برگزاری جشنواره مجسمه های شنی در شمال
کشور آنها تمایل داشتند که چنین حرکتی در جنوب نیز شکل بگیرد.
تفاوت در این بود که آنها دوست داشتند که مجسمه های صخره ای نیز
داشته باشند. من از این پیشنهاد خانم امینی برای
سفر به هرمزگان استقبال
کردم. اما با توجه به تجربه من در زمینه هنر محیطی پیشنهاد دادم که
کارگاه
با عنوان محیطی برگزار شود. ایشان استقبال کردند و وزارت فرهنگ
و ارشاد اسلامی از این حرکت حمایت کرد.
نیت اولیه برگزاری
کارگاه مجسمه های شنی و صخره ای بود
به پیشنهاد من هنر محیطی اضافه شد و در سایت آن را جشنواره نامیدم
در
فرودگاه خانم امینی و دوستانی از انجمن هنرهای تجسمی به استقبال من
آمدند. پس از حضور در بندر
عباس پیشنهاد دیگرم این بود که ما به این کارگاه عنوان جشنواره
بدهیم و اینکه نام خلیج فارس را پیشنهاد دادم که بچه های انجمن
هنرهای تجسمی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از
این پیشنهاد استقبال کردند. در
این صورت رسمیت بیشتری داشت و من بواسطه دوستانم قادر بودم
از نظر خبری روی آن کار کنم.
در اولین روز جشنواره در بندر عباس
هنر محیطی را تعریف کردم و نمونه هایی از هنرمندان مختلف جهان نشان دادم. در
جشنواره پیشنهادی من محدودیتی وجود نداشت که با چه نوع مصالحی
کار کنیم.
آنها مجاز بودند با
هر ماده ای در محیط کار انجام دهند.
علاوه بر کار با
ماسه و صدف دریایی
در ساحل سورو بندر عباس پیشنهاد شد که با زباله ها و یا هر ماده
دیگری مثل شیشه خورده نیز کار کنند.
در ساحل سورو
همچنین کارهایی را با زباله ها انجام دادیم تحت عنوان (انسانها
آشغال می سازد و ما با آشغالها انسان می سازیم)
در شروع کار آنها نه تنها از هنر
محیطی هیچ چیز نمیدانستند. بلکه قادر نبودند که چگونه
از آن عکاسی کنند.
این دو عکس از یک اثر واحد گرفته شده اند.
اما در عکس بالا که خود بچه های بندر گرفتند چیزی دیده
نمیشود.
در دومین روز جشنواره به جزیره هرمز رفتیم.
بچه های بندر خیلی دوست داشتند که از من حجاری یاد بگیرند. آنها
قلم و چکش نیز تهیه کرده بودند. البته قلم آنها خیلی
زمخت و بزرگ بودند. آنها صحبت از دیوراه هایی میکردند
که در نزدیکی محیط زیست واقع شده است. دیواره های خاکستری
سبز جنوب شرقی جزیره خیلی نرم بودند و نیازی به چکش نداشت.
محیط زیست در آن وقت به ما اجازه رفتن به آن محل را نداد و دلیل آن
را تخم گذاری لاک پشتها اعلام کردند. آنها محلی به نام سنگ
مرغی یا سنگ مرغان را پیشنهاد دادند.
البته من از وضعیتی که پیش آمده بود ناراحت
نبودم.
اصولا در روند آموزش هنر جدید و محیطی من هیچگاه فنون کاری شخصی
خود را آموزش نمیدهم. به عبارت دیگر من دوست داشتم بستری
متفاوت را به عنوان هنر محیطی پیشنهاد دهم که برای
خودم و آنها تجربه جدیدی باشد. دلیل اینکه بستر متفاوتی را پیشنهاد میدهم
این بوده که به صورت
جمعی کار کنیم و این میتواند بهانه ای باشد که افراد شرکت کننده در
آن تجربه کسب نمایند و اساسا این امید وجود دارد که در آینده
بتوانند رسانه و مسیر خود را پیدا نمایند. و این
امید وجود دارد که شکل استحاله یافته آن تجربه در قالب یا بستری
متفاوت از مبدا آن شخصی شود.
در مسیر
ساحل سنگ مرغان معدن خاک سرخ
را دیدم و داستان آن را از بچه های
بندر شنیدم و برای تمام روز به آن فکر میکردم.
در محل سنگل معدل پبشنهاد دادم که با سنگ نام
Persian Gulf
( خلیج فارس) را اجرا کنیم که بازتاب مطبوعاتی خوبی داشت.
خانم امینی در کنار آن عروس دریایی و چیزهای
دیگر را با سنگ درست کردند. تعدادی از هنرمندان بومی نیز به
صورت انفرادی با ماسه یا سنگ چیدمان محیطی انجام دادند. کار جوانی
بنام ایمان کیخاه جالب توجه بود. خیلی زود مجسمه های
شنی و صخره ای فراموش شدند.
شب برای بحث و گفتگو به قلعه پرتقالی ها
رفتیم. آنجا نیز انبار خاک قرمز را دیدم و
داستان غم انگیز صادرات آن را شنیدم. اولین شبی که آنجا بودیم با
استفاده از خاک قرمز بر روی چهره بچه ها و دستها نقاشی کشیدم. شاخص
ترین خاک جزیره خاک قرمز آن است.
اولین نقاشی خاک من با خاک هرمز بر
روی چهره بچه های بندر
از این جهت بدون نگرانی بر روی چهره ها نقاشی کردم که این خاک خوراکی است.
بنابراین نمیتوانست آسیبی به پوست بچه ها بزند. خاک سرخ
جزیره هرمز ارزش خوراکی دارد. مردم بومی آن منطقه این خاک را با
ساردین و نارنج ماده خوراکی به نام سوراق درست می کنند و این محلول
با ترکیب نان مصرف میشود.
جزیره هرمز جزیره رنگینی است. بچه های جنوب میگفتند. وقتیکه خداوند
ایران را نقاشی کرد رنگهای اضافه را در هرمز رها کرد. توصیف
قشنگی بود. در روز
بعد به
هنرمندان جوان پیشنهاد دادم که با استفاده از خاکهای رنگی جزیره بر روی
بستر ساحل نقاشی کنند. برای این کار لازم بود نمونه های
مختلف خاک را از گوشه و کنار جزیره جمع آوری نمائیم.
بعضی از رنگها را
لازم بود که خرد کنیم.
حالا
این روند تبدیل به یک
سنت شده است. در ابتدا انگیزه اصلی من اعتراض به صدور بی رویه این
خاک بود که در اختیار بیگانه قرار میگیرد.
عکسی مربوط به
سال 1385
به استناد روزنامه ایران
سه شنبه 16 فروردین 1384 – آقای حاج مهدی خزعلی فقط در طول 1 سال
(1384) چهار هزار و یکصد و 76 تن و 510 کیلوگرم را از این منطقه
صادر کرده است در حالی که از جمعیت در 7 هزار نفری جزیره 1500 نفر
تحت کمیته امداد هستند. یعنی خاکیکه می توانست به نوعی در این
منطقه باعث اشتغال شود به راحتی صادر می شود و این در حالی است که
کامینوهای حمل این خاک درست از وسط شهر رد می شود و خاکی که از این
کامیونها بلند می شود و در سطح شهر پراکنده می شده و حتی غبار
کامیونها در حدی بوده است که درختهای این جزیره قرمز شده بودند.
اگر چه این خاک ارزش خوراکی دارد اما پراکندگی بیش از حد آن در سطح
شهر امراض و بیماریهای را برای مردم این منطقه در برداشته است.
به دلیل اعتراض مردم و مسائل زیست محیطی حدود
چند سال است که صدور
آن متوقف شده است. آرزو دارم که هیچوقت صادر نشود.
کار با خاکهای رنگی و در محیط جزیره سه روز ادامه پیدا کرد.
آخرین روز کارگاه و یا جشنواره به پیشنهاد بچه های بندر به جزیره
کوچک شیخ اندر آبی رفتیم. مساحت آن جزیره حدود
400 متر بود. یک بقعه کوچک به صورت نظرگاه در آنجا وجود
داشت.
در آنجا نقاشی روی صورتها ادامه پیدا کرد.
آدم و حوایی را در آنجا کار کردم و چون سیب نداشتیم از لیمو
استفاده کردیم .
یک روز هم مجددا
در ساحل سورو از خزه های بندر استفاده به عنوان قلم برای رنگ گذاری
استفاده کردیم. نتیجه آن جالب بود .
در سایتم نوشته بودیم که ما تنها هنرمندان زمین هستیم که زمین
هم
هنر ماست و هم غذای ما. در روز آخر آقایان سایبانی ،
کارگران، بانوج و کیخاه به فرودگاه آمدند و تا ساعتها در فرودگاه
گفتگو کردیم. پرواز تاخیر داشت.
متن و تصاویر بیشتر
یک ماه بعد به اتفاق حدود
بیست نفر از دانشجویان هنر عازم جزیره هرمز شدم. البته
یک روز قبل ازآنکه قرار بود به جزیره بروم در اثر حادثه ای
(فوتبال با حسین خسروجردی و صیف اله صمدیان) پایم شکست.
من فردای آن روز باید به بندرعباس می رفتم و این در حالی بود که
خانم
دکتری که پایم را گچ میگرفت گفت چون زمستان است دو روز طول میکشد
که گچ خشک شود و نباید جابجا شوم.
اما دو روز بعد من با قطار و به اتفاق دانشجویان به بندر رسانیده
بودم و در ساحل چیدمان بچه ها را هدایت میکردم. در آخرین روز
سفر آقای پشت کوهی با من گفتگو داشت. زمانیکه به او گفتم
چنین افکاری در ذهن دارم و برمیگردم به من گفت که هر استادی که به
اینجا می آید همن را میگوید و لی دیگر برنمیگردد. بازگشت من به
هرمز با آن وضعیت یک انتخاب تاریخی بود. برای این که بدقولی نکنم
شب قبل از حرکت با کمک همسرم تا
صبح باسشوار و بخاری سعی کردیم که گچ پایم را خشک کنیم. وقتی به ایستگاه راه آهن رفتم همه
دانشجویان متعجب
بودند و پیشنهاد دادند که از سفر منصرف شوم. اما دلم میخواست که
این سفر انجام شود.
با کمک دانشجویانی که از شهرهای مختلف آمده بودند ابتدا آشغالها را جمع آوری
کردیم. چیدمان ترتیب دادیم و با زباله ها موسیقی اجرا کردیم .
با خاک هرمز روی درخت نقاشی کردیم و روی روسریها
نقاشی کردیم. همین طور روی چهره ها. در قلعه پرتقالیها مراسم آینی
را اجرا کردیم به خاطر بارانی که به خاکهای سرخ خورده بود آبهای
قرمز رنگی سطح جزیره را گرفته بود که این دقیقاًٌ مصادف بود با دهۀ
اول عاشورا و ما از این موضوع استفاده کردیم و کار را با موضوع
عاشورا دنبال کردیم .
از بچه ها خواسته بودم که از میناب
گل بیاورند. شب در قلعه پرتقالی ها آدمک، آدم و حوا و حجم
های کوچکی درست کردیم که جنبه تزئینی داشتند. قرار بود یک ماه بعد
از آنها عکاسی کنم، اما آقای اصغر نیک آنها را به مسافران نوروزی
فروخته بود.
در کنار نقاشی چهره ها بر
روی روسری ها نقاشی کردیم. شبها در قلعه اجرا هایی داشتیم که ملهم از
مراسم های ائینی بودند.
متن و تصاویر بیشتر
در نوروز 86
به همراه خانواده ام سفر دیگری به سواحل بندر عباس و جزیره هرمز داشتم.
به اتفاق تعدادی از بچه های بندر به جزیره رفتیم. بر صخره های جزیره هرمز
تعدادی حجاری انجام دادم
.
متن و تصاویر بیشتر
و با استفاده
از نمونه های جدیدی از مهرهای استوانه ای نقشهایی را بر روی ماسه های ساحل
چاپ کردم. در جزیره هرمز دو روز و یک شب اقامت داشتیم. تعدادی از هنرمندان
هرمز با ما همراه بودند.
متن و تصاویر بیشتر
در دیماه 1386 پیرو دعوت انجمن
هنرهای تجسمی و
اداره فرهنک و ارشاد اسلامی هرمزگان
به همراه خانم گزیلا وارگا
سینایی نقاش و خانم سمیرا سینایی
کارگردان و بازیگر نمایش عازم بندر عباس شدیم.
بعد از یک شب توقف در بندر عباس روز پنجم دیماه به جزیره هرمز
رفتیم. بیش از یکصد نفر در این
جشنواره شرکت کردند که حدو 30 نفر از هنرمندان از شهرهای مختلف ایران
دعوت شده بودند. مرتضی محلاتی از اساتید جوان
حوزه گرافیک به اتفاق همسرشان از شیراز آمدند و در فستیوال شرکت
داشتند.
علی رغم اینکه در این جشنواره بیشتر مشغول اجرای آثار شخصیم بودم اما
دیگر آثار را نیز در حد توان دیدم و ثبت کردم
متن و تصاویر بیشتر
سال قبل دو جشنواره
محیطی را تجربه کردیم. اما برای من این
چهاردهمین جشنواره و یا کارگاه هنر محیطی در
ایران بود . در جشنواره سال جاری مسئولیت کارگاه
نداشتم و فراقت بیشتری داشتم. از این جهت با
توچه با اینکه مدت زمان جشنواره خیلی کوتاه بود اما برای من بسیار پر
بار بود.
مهر استوانه ای جدید را
که ماه قبل ساختم تجربه کردم و
اثر آن را بر ماسه های ساحل دیدم.
این اولین مهر استوانه ای بود که در آن در پیکره
انسانی را به صورت الهه آب (آناهیتا) را
با ترکیب ماهی نقش زدم.
تجربه بسیار مهیج و چذابی بود.
متن
و تصاویر
بیشتر
در این سفر
اثر متفاوتی دیگر نیز تجربه
شد. جزیره هرمز آهو های زیادی دارد.
بنا به دلایلی احتمالا تشنگی در سالهای اخیر تعداد زیادی
از این آهو ها تلف شده اند.
مردم جزیره هرمز
معتقدند زمانیکه آهو تشته میشود به ساحل در یا می آید و آبی
که در داخل رد پایش جمع میشود شیرین میشود و از آب
مینوشد و سیراب میشود. اما
در چند سال گذشته آهو های زیادی
در این جزیره از تشنگی مرده اند.
در سفر اخیر گروه های نمایش با استفاده از یک
آهوی مرده اجرا داشتند. از روی ابعاد شاخ این آهو میتوان پی برد که
آهو بسیار جوان بوده است.
در یکی از روزها صبح زود در ساحل دریا
بواسطه رد پاها
متوجه شدم آهویی به ساحل در یا آمده بود.
نقش سم آهو الهام بخش بود و حجم آن را با سنگ های نرم جزیره هرمز
ساختم و بر ماسه ها نقش زدم. رد پای آهو
را به طرف محل استقرار هنرمندان هدایت کنم.
زمانیکه هنرمندان در گشت و گذار ساحل متوجه رد پای آهو ها
شدند بسیار خوشهال و هیجان زده بودند که آهویی به نزدیکی
محل استقرار آنها آمده است. اما آن آهو من بودم.
این آهوی علاقمند
به هنر محیطی با اثر سم هایش نقشهای متفاوتی را
در ساحل دریا بر جای گذاشت.
تصاویر
بیشتر
در این سفر
همانند سال گذشته با استفاده از خاک
سرخ جزیره هرمز بر دستها و جهره ها نقاشی کردم.
انگیزه اصلی من برای استفاده از این خاک به عنوان ماده کار ارزش نهادن به
خاک کشورم و مخالفت با واگذاری آن به بیگانگان است.
گمان نمیکنم که چنین انگیزه ای بار هنری آثارم را سلب نماید.
محتوای این طرحها بیشتر نوعی اشاره به
داستان زن و مرد نخستین بودند.
تصاویر بیشتر
ایوا اوسکا و جنیس
ماتویس از لیتوانی در جشنواره سال جاری شرکت داشتند. ایوا
دانشمند علوم زیست محیطی و جنیس دانشمند جغرافیا میباشد.
تصاویر
بیشتر
باروریش او را اغوا کرد
تصاویر بیشتر
از دیگر آثار حجاری بر سنگهای ساحل جزیره
هرمز بودند. این یک مجموعه دنباله دار است که تا عمر دارم
ادامه میدهم. ماهی های من تمثیلی از انسان هستند که میخواهند زنده
بمانند و جاودانه شوند.
تصاویر
بیشتر
قبل از جشنواره سال جاری دو میهمان از آلمان به نامهای برنارد بوب و خانم
پریسا کریمی با من تماس داشتند و گفتند که بواسطه اینترنت با مرکز پردیس
آشنا شدند و قصد داشتند مرکز ما در پلور را ببینند. برنارد 17 سال قبل گروه
نمایش آنتاگون را تاسیس کرده است. این گروه که بیش از بیست نفر عضو دارد
در 17 سال گذشته در گوشه و کنار دنیا اجرا های متعددی داشته اند و
ویژگی کار آنها این است که اجرا هایشان در فضاهای عمومی اجرا میشود. پریسا
کریم که پدر و مادر ایرانی دارد در آلمان متولد شده و فارق التحصیا رشته
راسانهای تصئیری و صوتی است و به عنوان عضو گروه آنتاگون با آنها همکاری
داردا.
از آنجا که فصل مناسبی نبود که مرکز پردیس در پلور را ببینند از آنها
دعوت کردم که در جشنواره خلیج فارس مشارکت کنند. در طول جشنواره آنها برای
هنرمندان جوان کارگاه نمابش ترتیب دادند. در یکی از شبها نمونه اجرا های
گروه آنتاگون و فیلمی از خانم پریسا کریمی برای هنرمندان جشنواره به نمایش
در آمد و پرسش و پاسخ صورت گرفت.
تصاویر
بیشتر
در
بهمن ماه 1368 مجددا به اتفاق هنرمندان جوانی از گوشه و کنار
ایران به جزیره هرمز رفتیم و پانزدهمین جشنواره هنر محیطی در ایران
را با عنوان
رویای صلح در خلیج فارس برگزار کردیم. هدف این
جشنواره
مخالفت با جنگ و نظامی شدن
منطقه خلیج فارس بود. دلیل انتخاب این محور این بوده
که در طول سه دهه گذشته و پس از جنگی که در سال
۱۹۸۱
به ما تحمیل شد و حضور مستمر آمریکا و دول غربی و پیامد آن حمله کشور عراق
به کویت در سال
۱۹۹۱
و در نهایت حمله امریکا و همپیمانانش به عراق در سال
2003
را شاهد بودیم و در ابن جنگها چند ملیون انسان بیگناه جان خود را از دست
دادند.
برای
جشنواره کنونی از هیچ نهاد یا مرکزی درخواست حمایت مالی نشد. هزبنه سفر
به منطقه و غدای روزانه توسط هنرمندان شرکت کننده پراخت شد. تنها
مینی بوسی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هنرمندانی که از تهرانت عازم
خلیج فارس شده بودند را از ایستگاه راه آهن بندر عباس به اسکله انتقال
داد و شبها در مقر محیط زیست ساکن بودیم. از محبت آنها متشکریم اما از
آنجا که هزینه سفر را دانشجویان خودشان پرداخت کرده بودند میبایستی
بسیار صرفه جو باشیم. تا حدودی هم برای بچه هایی که عادت نداشتند سخت
بود که یک هفته در آب دریا استحمام کنند و بر روی موکت بخوابند.
نمودار هوایی هرمز و مکان کارها
در جشنواره پانزدهم کارهای
متفاوتی ارائه شدند. هنرمندانی کارهای مستقل ارائه دادند. اما چندین
کار جمعی نیز انجام شد.
صلح در خليج
فارس" براي گوگل ارت
جمله "صلح در خليج فارس" در
ابعادي طراحي و نوشته شد كه در سايت گوگل ديده شود. جهت اجراي اين طرح با
استفاده از گوگل ارت مكاني در جزيره انتخاب شد كه مسطح ، داراي رنگ زمينه
يكدست و منظر هوايي مناسبي دارد. اين مكان كه در ظلع جنوب شرقي جزيره هرمز
واقع شده و دور از امواج دريا و شهر هرمز ميباشداين اميد وجود دارد كه در
صورت به روز شدن تصاوير ماهواره اي گوگل ارت اين جمله ديده شود. اين جمله
از سويي صلح دوستي مردم ايران است و از سوي ديگر هدفش تقابل با تحريف نام
خليج فارس ميباشد. هنرمند امریکایی باربارا راکس
که با اثرش در این جشنواره شرکت دارد تصویر پرنده ای را برای اجرا ارسال
کرده تا با خاکهای رنگی هرمز اجرا شود.
عکسهای بیشتر
باربارا راكس
یکی از جديد ترين سروده یاش را كه متضمن زشتي جنگ و روياي صلح
ميباشد را ارسال کرد . باربارا تاکنون این شعر را جایی ارائه
نداده است و به دلیل اهمیتی که برای این جشنواره قائل است دوست داشت که در
سایت جشنواره ارائه شود.
سروده
باربارا:
گریز
پرنده
روزهای زیادی
پرنده کوچک پرواز کرد
از نهیب صدای گوشخراش و بوی آتش لال شد
سایه اش تصویر کریهی از هواپیماهای جنگ باقی گذاشت
او ناتوان و گرسنه به دشتی در پائین و قالی با گلهای آبی خیره شده بود.
در کرانه دشت او به بیشه ای پناه برد
اینجا در پناه درختان او مکانی یافت تا بخوابد و رایحه صلح را در
رویایش ببیند.
باربارا راکس
2007
در طول جشنواره این سروده باربارا به زبان هاي فارسي و
انگليسي تکثیر شد و در داخل بطريهاي لاستيكي قرار گرفتند و در نقاط متعددي همچون سواحل
شرقي، غربي و مركز دريا رها شدند.
پیشنهاد من
بود که این اشعار در داخل بطری ها قرار گیرد و هنرمندان جوان شرکت کننده در
جشواره آماده سازي متن ، در جمع آوري بطريها از ساحل و مشاركت داشتند و دو
هنرمند جوان به نامهاي ميترا سلطاني و حسام الدين محمديان در اين اجرا
مشاركت داشتند.
اين سنت يعني قرار دادن متن
در يك بطري در گذشته دور رسانه اي بود كه افراد گرفتار در جزيره ها از
ديگران استمداد و كمك ميطلبيدند. در زمانه ما مفهومي است كه مخاطب بواسطه
اين اجرا و بازتاب رسانه اي آن از سويي مظلوميت مردم بيگناه و از سوي ديگر
صلح دوستي انديشمندان و هنرمندان معاصر جهان را نشان ميدهد.
عکسهای بیشتر
اگرچه تقابل با حضور نظاميان
در منطقه خليج فارس و پيامدهاي آن محور اصلي جشنواره بود. اما هنرمندان
بيشماري كه در اين جشنواره حضور داشتند آثار بسيار متنوعي ارائه دادند. در
جشنواره ما شاهد نمونه هاي متنوعي از اجرا هاي زنده نوگرا و نمايش هاي ملهم
از آئين ها بوديم كه بيشتر در مكان هاي طبيعي و تاريخي جزيره اجرا شدند.
عکسهای بیشتر
مهرهای استوانه ای جدید
در بهمن ماه 1386 شاهد مرگ آهو های
بیشتری بودم. تعداد هفت نمونه جدید رد پای آهو با سنگ ساختم و آنها
را بر روی ماسه های جزیره چاپ کردم.
تصاویر بیشتر
"پرواز شماره
655"
اما
عمده آثار جشنواره به آسیب های جنگ توجه داشت.
ملت ایران در این جنگها
بیشترین آسیب را دیده است. "پرواز شماره
655" ایران ایر
نمونه ای بارز از قربانی شدن مردم بیگناه در این جنگها بوده است، در طول
جشنواره هنرمندان شزکت کننده چند اثر مشترک را با موضوع "پرواز شماره
655"
خلق کردند.
پرواز مسافربری شماره
655
شرکت هواپیمایی ایران ایر با شناسه 'IR655'
از بندر عباس به مقصد دبی، در تاریخ ۳ ژوییه ۱۹۸۸ میلادی برابر با ۱۲
تیرماه ۱۳۶۷ با شلیک موشک هدایت شونده کروز از کشتی جنگنده یو اس. اس. جک
وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده امریکا بر فراز خلیج فارس
سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ مسافر آن جان باختند. در جمع مسافران ۶۶ کودک (۵۷
کودک ۲ تا ۱۲ ساله و ۸ کودک زیر دو سال) 42 مسافر با ملیت غیر ایرانی و 16
نفر خدمه پروازی وجود داشتند.
گفتنی است که هیچکدام از خدمه جنگی ناو متخاصم
آمریکایی تحت پیگیرد قرار نگرفتند و حتی فرمانده ناو نیز
در پایان خدمت خود مدال گرفت. ایالات متحده آمریکا هیچگاه بخاطر این
حادثه تاسفبار رسماً از مردم ایران و جامعه جهانی عذرخواهی نکرد.
تصاویر
بیشتر
مکانیابی اثر از سایت گوگل
ارت و طرح فرضی موقعیت و ابعاد هواپیمای پرواز 655
با توجه به
اینکه ابعاد این چیدمان بزرگ بود و برای اجرای آن سرعت عمل نیاز بود
دشواریهای بسیاری وجود داشت. برای دسترسی به مکان مورد نظر اجرای چیدمان که
با استفاده از تصاویر هوایی گوگل ارت مکانیابی و شناسایی شده بود میبایستی
که از مکانی دماغه ای شکل و از داخل آب عبور کنیم. این مکان در ظلع جنوب
شرقی جزیره واقع شده است. صبح زود زمانیکه آب در پائین ترین سطح آن بود از
محل مورد نظر عبور کردیم. تا ساعت 11 وقت داشتیم که کار را تمام کنیم. در
غیر اینصورت عبور از آب با توجه به امواج بسیار دشوار به نظر میرسید.
طراحی هواپیما
با استفاده از سنگ و خاک قرمز جزیره هرمز انجام شد.
پیش بینی شده بود که بالا آمدن آب
هواپیما به زیر آب برود و خاک سرخ
با آب امواج ترکیب شود. پس از طراحی و عقب نشینی هنرمندان در کوههای اطراف
مستقر و روند یکی شدن هواپیما با آب را عکاسی کردند.
آب تدریجا بالا آمد و هواپیما
ناپدید شد. تنها شماره پرواز 655 باقی ماند.
تصاویر بیشتر
خبر سقوط هواپيماي ايران اير
پرواز 655 در بطري هاي رها شده در خليج فارس
در روز پاياني جشنواره متن
خبري سقوط هواپيماي ايران اير پرواز 655 به زبان هاي فارسي و
انگليسي در داخل بطريهاي لاستيكي قرار گرفتند و در نقاط متعددي همچون سواحل
شرقي، غربي و مركز دريا رها شدند.
تصاویر بیشتر
در آذر ماه 67 تنهایی به جزیره هرمز سفر
کردم. در دو سال گذشته به
صورت مستمر در جشنواره ها با کمک هنرمندانی که در جشنواره شرکت میکردند با
خاک هرمز کارهای محیطی انجام میدادیم. علاوه بر این به صورت پیوسته
بر روی چهره ها ، دستها و گاهی اوقات بر روی پا با خاک هرمز نقاشی کردم. در اولین روز سفرم در جزیره
پرسه میزدم و هر کجا که رنگ بود مرا به طرف خود میکشاند. این
شگفت انگیز بود که رنگ قرمز، زرد و آبی سبز ملایمی را در طبیعت یک جا
ببینی. من در این سفر تنها بودم و اغلب در ضلع شرقی جزیره
کار میکردم. در روز اول سفرم تصادفا حسن دریا پیما را دیدم.
همان کسی که دو سال قبل از من خواسته بود روی چهره اش خرچنگ بکشم و چند روز
در شهر هرمز با این چهره راه رفته بود و به عکاسی رفته بود و از چهره خودش
عکس گرفته بود. حسن هر روز صبح مرا به طبیعت میبرد و رها
میکرد. با غروب آفتاب به دنبال می آمد و با هم به هرمز برمی گشتیم.
بیشتر
آن سوی جزیره همزمان بچه های
بندر قصد داشتند با خاک قالی نقاشی کنند. گاهی از دور
آنها را میدیدم. هیاهو کنان با نیسان می آمدند و خاکهای رنگی را می
بردند. پیگیری و جدیت آنها قابل تحسین است. پس از جمع آوری نمونه رنگهای
مختلف آنها را به شیوه ای بدوی تبدیل به رنگ دانه کردم.
خیلی هیجان داشت که نتجه نقاشی خاک با طبیعت را ببینی.
.
مردم جزیره هرمز و بعضی
از شهرهای استان هرمزگان با استفاده از خاک قرمز رنگ هرمز بنام "گلک" غذایی
به نام "سوراغ" تهیه میکنند که به عنوان غذا مورد استفاده قرار میگیرد.
این غذا ترکیبی از خاک قرمز، نوعی ماهی ساردین و نارنج است. در مدت
زمانی که در هرمز بودم با استفاده از سوراغ که بخاک قرمز در ترکیب آن وجود
دارد بر روی نان های سنتی نقاشی میکردم و به عنوان غذا میخوردم.
طرحهای بر روی نان با داستان رانده شدن ذوج نخستین از بهشت مرتبط بودند.
احساس بسیار خوبی داشتم که با خاک نقاشی کنم و بخشی از غذای روزانه ام
باشد. در اولین جشنواره ای که در جزیره هرمز برگزار شد نیز چنین
طرحهایی کشیده بودم.
جدید ترین مهرم اسب دریایی را
در کنار یک رستنی دریایی نشان میداد. برای اولین بار خاکهای رنگی را در چاپ
هایم به کار گرفتم.
برای مقابله با تحریف نام خلیج فارس مهر
نام خلیج فارس را چاچ کردم. مهر های استوانه از هزار سوم پیش از
میلاد تا دوره هخامنشی متداول بودند.
خیلی وقتها آهو دوست داشت با
من بازی کند و کارم را متوقف میکرد.
یک روز با آهو به بالای
صخره های مجاور دریا رفتیم و در آنجا من نقش آهو را بر روی یک صخره
نقش زدم. صخره ای که در داخل دایره
دیده میشود و در روزهای قبل در زیر آن نقاشی میکردم همان روز فرو ریخت. شاید اگر آن روز نقاشی میکردم
همسان با گنجهای پنهانم زیر صخره ها دفن میشدم.
بعد به کنار ساحل رفتیم. آهو
دوست داشت با من بازی کند.
چشمهایش زیبا و یاد آور
داستان مجنون در خمسه نظامی بود.
فاطمه و مادرش هر روز برایم
غذا درست میکردند. در تمام مدت روزهایی که هرمز بودم حس اصرار داشت
که کارهای دستی خواهر فاطمه را ببینم. آخرین روز وقتی کارهایش را
دیدم غافیگیر شدم. هنر بازیافت را به خوبی میتوان دید. این نکته برایم بسیار ارزشمند
بود و شگفت زده شدم که چگونه بر روی گونی های پلاستیکی چنین نقشهایی ایجاد
شده اند. آنها فوق العاده بودند.
نمیدانم چرا در تمام سفرهایم از این هنر غافل بودم.
نکته جالب دیگر این بود که
بدن عروسک ها از بطریهای پلاستیکی بودند.
اینجا پلکان مجاور اسکله ای
است که برای رفتن به جزیره هرمز از اینجا عبور میکنیم.
آلودگی محیط نتیجه اش بیماری
و مرگ موجودات خواهد بود و انسان یکی از این موجودات است. در اولین جشنواره این
نوع آثار یعمی کار با زباله نیز بخشی از کارگاه ما بود. اما این پرسش
وجود دارد که چرا بچه های بندر اغلب دوست دارند با خاکهای رنگی کار
کنند.
اگرچه کار قالی
خاکی در جزیره هرمز خارج از اراده من انجام شد. اما بعضی ها در دو هفته
گذشته بعضی ها به من تبریک گفتند و بعضی به خاطر نوع گفتگوها و حرفهایی که
مطرح شد به من انتقاد کردند. چون فکر میکردند که من در آن سهم دارم.
یکی از خبرنگارها به من تلفن زده بود و قصد داشت نظرم را بپرسد!
از آنجا در اشاعه هنر محیطی
در منطقه هرمزگان سهمی داشته ام وظیفه ام است که نسبت به آن دلسوز باشم. در دو سال
گذشته هنرمندان هرمزگان فعالانه در زمینه هنر محیطی کار کردند.
به آنها خسته نباشید میگویم. تلاش و موفقیت در این زمینه را به
هنرمندان و مسئولینی که از آنها پشتیبانی کردند تبریک میگویم. اما در
مدت زمانی که در هرمز بودم رابطه منطقی با بچه های بندر عباس نداشتم.
گویا ما با هم غریبه بودیم و کارمان غیر مرتبط.
با اینوجود حتی به عنوان
همکار نمیدانم این مسئله طبیعی بود یا غیر طبیعی که چرا موقعیت مناسبی پیش
نیامد من کار آنها را از نزدیک ببینم و یا اینکه آنها بدانند که من آنجا چه
میکنم و چگونه فکر میکنم. از این بابت متاسفم. برخلاف سفرهای قبلم، این بار تنها بودم.
حسن دریا پیما این فاصله را احساس کرده بود و با زبان یا لهجه ای نیمه فارسی و نیمه بندری گاهی اوقات این
حرفها را به کنایه به من میگفت که در اولین سفرت چهل نفر دورت بال بال
میزندند. اما حالا هیچ شاگردی نداری. حالا هرمزگان دهها هنرمند
محیطی دارد. کارشناس دارد استاد دارد! علی رغم این
مسائل فضای موجود برایم رضایت بخش بود. از اینکه در تنهایی کارهایم را
پیش بردم. ده سال پیش خبرنگاری به من گفته بود که این حرکت
رفتن به محیط فردی باقی میماند. اما حالا در طول زندگی خودم میبینم که صدها
نفر به روش خودشان با آن درگیر هستند. از این وجه مسئله بسیار خوشحال
کننده است. استقلال آنها میتواند امتیاز باشد و لی اگر تجربه نداشته
باشند همواره امکان انخراف نیز وجود دارد.
بحث رکوردشکنی در مورد قالی
خاکی بحث و رویکرد انحرافی است و چندان با هنر خلاق سازگاری ندارد.
نمیدانم چرا و چگونه این بحث مطرح شد. گفته شد که این بزرگترین قالی
خاکی جهان است. من تاریخ هنر را خوب میدانم، اما هنوز کوچکترین و متوسط
ترین آن را ندیدم. اگر چند نفر دیگر بخواهند رکورد فعلی را
بشکنند نتیجه اش چه خواهد شد؟ تصورش دشوار است. البته متاسفانه
در خبرها داشتیم که همزمان با دهه فجر نقاشی سه هزار متری کشیده خواهد شد!
حسن میگفت که شما
میگفتید این خاک ارزش دارد و چرا آقای خزعلی آن را میبرد. اما حالا شما و
بچه هایی که به آنها یاد دادی این خاک را میبرند. مردم جزیره ، مسئولین
هرمز و هنرمندان بومی از اینکه خاک را میبرید ناراضی هستند. من از
شنیدن این حساسیت خوشحال شدم. خوشهالم که هنر محیطی این حساسیت را
نسبت به طبیعت ایجاد کرده است. اگرچه من به حسن گفتم که در دوسال
گذشته تمامی خاکهایی که در جشنواره ها و نمایشگاه ها مصرف شده به اندازه
یک کامیون هم نمیشود. به هر حال فکر میکنم ما باید یاد بگیریم که از کیفیت
خاک استفاده کنیم نه از کمیت آن. به حسن گفتم که
ما باید یاد بگیریم که با دست خاک برمیدارم. نه با بیل و
یا لودر!
حسن گفت حالا تو برگ میکنی، بچه های بندر شاخه و
خزعلی از ریشه میکند! اگر چه حسن دیپلم هم ندارد.
اما علمش حضوری است.
حسن در
مدت زمانی که با هم بودیم مکررا به من انتقاد کرد که چرا هنر
ما از مردم دور است. او بود که من را با آن خانواده هنرمند آشنا کرد.
با ریاست شورای شهر و مسئول فرهنگی آموزش و پرورش هرمز دیدار داشتم. قصد
دارم در بهمن ماه به اتفاق همراهانم به نسل جوان جزیره آموزش دهیم که چگونه
با مقداری کمی خاک متوانند کار هنری انجام دهند و قصد ما این است که هنر
بازیافت که در آنجا وجود دارد را خوب بشناسیم و به خوبی در کارهایمان
استفاده کنیم.
بیشتر
بیستمن جشنواره هنر محیطی در ایران :
هنر محیطی یا آلودگی های محیطی
استفاده
از بخشی از این مطالب یا تصاویر با کسب اجازه و با ذکر آدرس
سایت بلامانع است
تماس
|