WWW.WWWebArt.Com  

مركز بين المللي پرديس

 

نشريه اينترنتي پرديس

 
English ياداشتها

صخره نگاری ها

زندگی در پلور

طبیعت چلور

ميهمانان ايراني

ميهمانان خارجي

جشنواره ها

خبرها

مركز بين المللي پرديس

 

 

مرگ ماهيها:  رودخانه ديگر ماهي ندارد                                        

داستان از آنجا آغاز شد كه يك نقاش پس از  سالها  زندگي در فرنگ  و اتمام تحصيلاتش در مقطع  دكترا به دنبال بهشت گمشده اش بود.  او به سرزمين اجداديش بازگشت.   او به دنبال يك زندگي صلح آميز و به دور از دغدغه هاي شهري بود.   اگر چه او ديگر يك شهري محسوب ميشود اما او دلتنگي هاي زيادي داشت.  او دوست داشت لحظاتي را در طبيعت و با طبيعت سپري كند.  كوهها و دره هاي اطراف كوه دماوند در اطراف روستاي پلور جائي بود كه او دوران كودكيش را در آنجا سپري كرده بود.  فقط خاطره هاي قومي نبود كه او را علاقمند با اين مكان ميكرد بلكه كوه دماوند براي او يادآور تمام اساطير و فرهنگ ايران بود:  قصه هاي ازلي آفرينش هستي، سيمرغ ، اژدها ، فريدون ، ضحاك ... 


او پس از بازگشت به سرزمين اجداديش متوجه شد كه آن بهشتي كه او ميشناخت ديگر وجود ندارد. آب از سرچشمه آلوده است و رودخانه بي ماهي.  او ميخواست بهشتش را خودش بسازد.  او آب را به بازي گرفته بود و آب اور را به بازي گرفته است.   او صدها ماهي بر سنگهاي رودخانه نقش كرد.  او خوشحال و راضي بود كه خاطره هاي ازليش حتي در حد يك فسيل باقي بمانند.  او باور داشت اين ماهي ها زنده هستند و خلاف جهت آب شنا ميكنند. 

تلخ ترين لحضات زماني بودند كه او شاهد  مرگ ماهي هايش بود.  او بارها و بارها تدفين ماهي هايش را به چشم ديد.  اين روستا كدخدا ندارد.  رودخانه ها را شخم ميزنند و در دشتها ويلا ميكارند.  در بستر رودخانه كارخانه احداث ميكنند و راه ميسازند...  

 

اما او خسته نيست.  مصمم تر از هميشه او بهشتي ديگر ميسازد.  او به شكاف كوهها پناه برده است. جائي كه نه ضحاك هست نه ماشين.  اينجا معبدي است كه در خلوتش ميتوان آب را ستايش كرد.

زيبا ترين لحظات براي او تماشا كردن تلاطم آب رودخانه و زندگي ماهي هاي خيالي او بودند و معني دارترين مسئله اي كه او مواجهه شد زدوده شدن تدريجي نقشهايش بود.  او دريافت كه نقشها ميروند و  هستي باقي ميماند. صورت ميرود و معني باقي ميماند.