WWW.WWWebArt.Com  

مركز بين المللي پرديس

 

نشريه اينترنتي پرديس

 
English تماس

شرايط اشتراك

مقالات نشر درون خطي نگارخانه ها

هنرمندان خارجي

هنرمندان ايراني

 ياداشتها

مركز بين المللي پرديس

 

WWW.Nadalian.Com
 

اخبار چند ماه گذشته

چهار شنبه سوري
 

Online هفتسين

گزارش : چيدمان درون خطي هفت سين  بيشتر


INA اينا

انجمن اينترنتي
 هنرمندان
هنر جديد ايران

 

 

WWW.WWWebArt.Com

 

گروه +30

 

 Celestial Mirror

WWW.MysticalArt.Net

 

WWW.RiverArt.Com
 

RiverArt
"The River Still Has Fish"

A Multimedia CD

 

 نقدي بر نقدهاي هنر جديد

در تاريخ  هنر معاصر ايران هيچ وقت نقد و بررسي و بازتاب  آن در مطبوعات به جديت و فراگيري كه هم اكنون هست نبوده است. بسياري از مجلات و روزنامه ها و اخيرا سايت هاي اينترنتي پس از برگزاري يك نمايشگاه يا در جهت تائيد تمام عيار آن و يا در جهت انكار هر ارزشي كه احتمالا در آثار هنري وجود دارد قلم فرسائي ميكنند.

 

 

با نگاهي به بازتاب هاي نمايشگاه ها در رسانه ها, ميتوان ديد كمتر آن آثار تجزيه و تحليل شده اند و لايه هاي پنهان آثار را براي مخاطب آشكار ساخته اند  و يا اينكه دليلي كه اين اثر شكل گرفته و يا به اين صورت در آمده را قيد كنند. آنها فقط اصرار ميكنند كه اين نمايشگاه و يا اين اثر خوب است يا بد.  ولي به ما نمي گويند چرا؟

آنها گاهي ميگويند كه اين اثر تكراري است يا خلاق و نادر.  اما مرجع مشخصي به ما نميدهند كه ريشه هاي اين تكرار در كجاست و يا اگر اين اثر خلاق است چه تمايزي با ساير آثار همنوع خود دارد. دليل اين جهت گيري ها گاهي فقط  بر  اين اساس است كه برگزار كننده نمايشگاه داراي يك خط فكري است كه با آن مخالف هستند.  در نتيجه كل نمايشگاه انكار ميشود و يا اينكه اگر كسي جزء علاقمندان شركت در نمايشگاه بوده, اما چون به نمايشگاه راه پيدا نكرده است كل نمايشگاه را تيره و تار ميبيند و فاقد ارزش.

و گاهي رفاقت و دوستي منجر به تمجيد و تحسين ميشود.   حال اگر دوستي نويسنده ي يك مطلب,  محدو د به دو نفر در كل نمايشگاه باشد, تمجيد فقط شامل حال آنان خواهد شد و  به همين صورت مخالفت با چند اثر محدود, ميتواند ريشه در كينه ي فرد نقاد داشته باشد.   گاهي نويسنده با هر چيزي مخالف است چون با مخالفت, احساس قهرماني به او دست ميدهد و گاهي مطالب آنقدر كلي و فلسفي و يا تاريخ هنري هستند كه هيچ چيز را براي ما شفاف نمي سازند.

 

نايشگاه هنر جديد, جنجالي ترين نمايشگاه در سالهاي اخير  بوده است كه تاكنون موزه هنرهاي معاصر برگزار كرده است.   طبق اسناد موجود ميتوان به طور يقين گفت كه بيشترين بازديد كننده را داشته است.

علي رغم استقبال آن در ايران و علي رغم باز تابهاي مثبتي كه در عرصه بين المللي داشته است مطالبي كه در مطبوعات بر عليه آن نوشته ميشود و سعي ميكند آن رابي ارزش جلوه دهد بسيار است.

نكته جالب اين است كه اغلب نويسنده هاي اين ياد داشت ها, خود هنرمند هستند و با معيارهائي كه خودشان تعريف ميكنند اگر هنر خود شان ارزيابي شود وضعيت و جايگاه اثر خودشان از آثار مورد نقد شان به مراتب بدتر و بي ارزش تر خواهدبود.

ناگفته  نماند كه پاره اي از نگراني ها ناشي از اين بوده است كه نقادان احساس ميكنند ديگر فضائي براي تداوم هنري آثارشان وجود ندارند و به همين دليل سعي ميكنند با كشف مشكلات اين هنر هاي تازه به دوران آمده جايگاه قبلي خود را دو باره به دست آورند. 

 

ايراداتي كه به نمايشگاه گرفته ميشود  شامل چند مورد هستند:

1-  آنهائي كه تاريخ اين جريانات را سپري شده و كهنه ميدانند و يا اصولا باور كرده اند كه نوآوري به پايان رسيده است.

2-     آنهائي كه كارها را تقليدي و فاقد خلاقيت ميدانند.

3-     آنهائي كه اين حركت ها را غربي و آمريكائي و غير خودي ميدانند.

 

بسيار ما شنيده ايم كه در نقدها افرادي ما را آگاه ميسازند كه جريان كانسپچوال مربوط به دهه 60 يا70 ميلادي است ومدت آن سپري شده است. بايد ياد آور شد كه نه تنها دست اندركاران اين نمايشگاه ها بلكه تمامي هنرمنداني كه در جهت ايجاد آثار هنري در اين زمينه ها گام بر ميدارند اگر اطلاعاتشان بيشتر از نقادان اين جريان نباشد كمتر نيست.  روي آوردن بسياري از هنرمندان به اين جريان صرفا پيروي از يك جريان فكري نبوده است بلكه استفاده از قابليتهاي كه تحول هنر فراهم آورده است و آنها با استفاده شخصي از آن از تاثير گزاري آن استفاده كرده اند. براي مثال چيدمان يك امكان است كه  بيشتر  در سده بيستم  شكل گرفته است و در نيم قرن اخير به كرات استفاده شده است اگر به صرف اينكه در يك جا استفاده شده است در آن بستر نتوان نو آوري كرد بسياري از هنرها دچار اشكال ميشود.

چه كسي ميتواند ادعا كند كه چون پيدايش عكاسي يا سينما يا فنون نقاشي مربوط به گذشته هستند  ديگر براي بيان مفاهيم نبايد از آنها استفاده كرد؟

نو آوري در طول تاريخ هنر, محدود به روي آوردن به ابزار جديد و شيوه هاي بيان نبوده, بلكه, در بسيار ي از موارد ما شاهد آن بوده ايم كه با استفاده از رويه هاي موجود و  ادغام آنان با شيوه هاي جديد منجر به تحولاتي شده است كه آن را از حركت آغازينشان متمايز نموده است.

پاره اي از منتقدين سعي مينمايند كه بگويند هنر جديد همان هنر مفهومي است و هنر مفهومي همان كانسپچوال است و هنر كانسپچوال همان جرياني است كه در اواخر دهه 60 روي داد.

اما بيان اين مسئله به گونه اي ديگر هم ممكن است و آن اين است  كه هنر جديدبا هنر مفهومي متفاوت است و هنر مفهومي ايراني با كانسپچوال امروزي متفاوت است و  كانسپچوال امروزي از كنسپچوال دهه 60 و 70 ميلادي نيز متفاوت است.

تفاوت هنر جديد با هنر مفهومي در اين است كه هنر جديد بيشتر با استفاده از رسانه ها بوجود آمده است منظور از رسانه ها تلويزيون ، ويدئو ، كامپيوتر و اينترنت است . در نمايشگاه هنر جديد زيبائي شناسي نيز حضور داشت و بعضي از آثار داراي يك ساختار و تركيب تزئيني بودند.

اما هنر مفهومي بيشتر به اشياء آماده و چيدمان در فضا و يا حذف زيبائي شناسي بها ميدهد. آنچه كه پيشگامان هنر كانسپچوال بيشتر استفاده ميكردند مثل عكس و اشياء آماده بودند.  در كار آنها رسانه هاي امروزي به اين صورت حضور نداشتند.

اگر چه بسياري از گرايشات هنر مفهومي ويژگي هائي را در بر داشته است كه در طول چند دهه تداوم يا تحول يافته اند مثل انديشيدن به فضاي پيرامون اثر يامشاركت مخاطب كه امروزه هنر به عنوان هنر تعاملي را به وجود آورده است.

بايد پذيرفت كه هنر زمين، هنر بدن يا بدن هنر اجرائي، هنر ويدئو، هنر چند رسانه اي و چيدمان ويدئوئي جديد تر از هنر كانسپچوال بوده اند.

در پاسخ به اين نكته كه چه ويژگي بومي اين هنر داشته است بايد گفت كه اولا آن استقلالي كه در گذشته ي فرهنگ ها داشته امروزه در هيچ جاي دنيا وجود ندارند.

آيا هنر جديد اروپائي از هنر آمريكائي كاملا مجزا است؟ و آيا هنر جديد ژاپن از هنر اروپائي بسيار متفاوت است؟  واقعيت امر اين است كه هويت و ويژگي هاي آنها بسيار پنهان هستند.

در نمايشگاه هنر جديد ما شاهد آن بوديم كه بسياري از هنرمندان شركت كننده  با زبان امروزي سرو كار دارد، در عين حال, اين نمايشگاه داراي ويژگي هاي بومي بود.

 

 

هنر كنسپچوال غربي بيشتر در صدد معرفي فكر به عنوان هنر بودند و اين نوعي مقابله با زيبائي شناسي بوده است. اما فقط بعضي از آنها اين تعهد را داشته اند كه مفهوم و معني را براي مخاطب شفاف سازند.  مفهوم و معني دار بودن غالبا با شناخت جهان بيني هنرمند مقدور بوده است.   در حاليكه در ايران الزاما اين گونه نبوده است. مفهومي بودن در ايران بيشتر به معني پيام داشتن خود اثر است و يا  نمادين بودن و تمثيلي بودن آن بوده است.  از اين رو در ايران, هنر جديد بيشتر در صدد است پيام اخلاقي, سياسي, اجتماعي و يا عرفاني داشته باشد.  از استقبال مردمي بيشتري برخوردارست و يا حداقل مردم عادي با بسياري از اين نوع آثار ارتباط برقرار ميكنند و يا آن را دوست دارند.

اين در حالي است كه عامه مردم در ايران از مدتها قبل تمايلي به پيگيري رويدادهاي هنر مدرن آن هم از نوع آبستره نداشتند. چرا كه از ديد آنان فاقد پيام بود.

مضامين هنر جديد در ايران بسيار متنوع بوده اند. بعضي از آثار نمايشگاه داراي پيام سياسي, اجتماعي و اخلاقي بودند كه به نوعي با واقعيات جامعه معاصر ما مرتبط هستند.  

بسياري از هنرمندان نيز  در چند سال گذشته به مضامين فرهنگي و سنتي ايراني پرداخته اند.  در اين  آثار بسياري از عناصر نمادين وجود دارند كه ريشه عميقي در فرهنگ ايراني دارند . اين عناصر شامل نذر، دخيل ،  فال،  آينه ، ماهي، پنجه و  كبوتر است. اين آثار فقط محتوايشان ايراني نيستند.  نكته جالب توجه اين است كه چيدمان اين دسته از نمادها غالبا به صورت تزئيني و متقارن بودن است كارهاي رامين ملكوتي، مرتضي دره باغي, ناصر تيمور پور  و صادق تيرافكن در نمايشگاه سال قبل و امسال، حسن ياقوتي در نمايشگاه سال قبل، ندا درزي و فريده شاهسواراني از اين دسته هستند.  اين هنرمندان از عناصر و نمادهاي بومي استفاده كردند و  تركيب آثار آنها غالبا متقارن بودند.   اين ويژگي ها نشان ميدهد كه اين آثار از اين جهت كه به زيبائي شناسي و تركيب بندهاي متقارن بها ميدهند چندان در راستاي هنر كنسپچوال نيستند.

جامعه ايران امروز تماما سنتي نيست.  در مقابل, آثاري در نمايشگاه هاي هنر جديد ارائه شده اند كه دغدغه ها و مسائل انسان امروز در يك گستره جهاني را مطرح ميكنند. اين آثار اسراري بر هويت ملي و بومي ندارند.

اما عمده ترين مسئله اي كه جامعه ايراني با  آن دست و پنجه نرم ميكند تقابل و تعامل سنت و نوگرائي است.  اين دو گاهي با هم غير متجانسند و پيوندي ندارند و گاهي در كنار يكديگر هماهنگ شده اند و گاهي علي رغم ميل ما وجود دارند . كار بهمن جلالي ، وحيد دستگردي ، پويا آريانپور ، آرش يداللهي ، خسرو خسروي ، احمد خليلي فرد و مجتبي طباطبائي از اين دسته بودند.

 

احمد نادعليان